حتماً تاکنون شما هم سؤالات بسیاری درباره تفاوت بین برندینگ و مارکتینگ داشتهاید. صحبت از این مقوله مانند صحبت درباره مرغ و تخممرغ کار سادهای نیست؛ زیرا برندینگ و مارکتینگ اشتراکات بسیاری با یکدیگر دارند که تفکیکشدنی نیست و بودن یکی به عملکرد درست دیگری وابستگی دارد. البته لازمه نتیجهبخشی برنامهریزیهای شما برای برندینگ و مارکتینگ، فهم درست معنای هریک، شباهتها، تفاوتها، اشتراکات و شناخت درست نیازمندیهای کسبوکار خواهد بود. با مطالعه مقاله پیش رو میتوانید برندینگ و مارکتینگ را بهخوبی تعریف کنید و تفاوتهایشان را از یکدیگر بشناسید تا بتوانید برند خوبی برای محصول خود بسازید.
مارکتینگ چیست؟
مارکتینگ یا بازاریابی مجموعه فعالیتها و اقداماتی است که فروش حداکثری را دنبال میکند و مشتری وفاداری میسازد. اینکه افراد کجا، کی و چگونه با بیزینس تماس خواهند داشت، از اصلیترین دغدغههای مارکتینگ است. سازمانها با استفاده از ابزارهای دیجیتال و هوش مصنوعی رفتارهای افراد را تحلیل میکنند، درباره نیازهای جامعه هدف خود تحقیقات بسیاری انجام میدهند و مجموعهای از اقدامات را برای ارزشگذاری در قالب کمپینهای تبلیغاتی آفلاین و آنلاین اجرا میکنند. درواقع واحدهای بازاریابی و فروش با شناخت نیاز پنهان مخاطب هدف، مجموعهای از اقدامات هوشمندانه را قبل، حین و بعد از خرید مشتری صورت میدهند که درنهایت وفاداری مشتری و بیشترین فروش را به دنبال خواهد داشت.
برندینگ چیست؟
برندینگ و برندسازی به دنبال جایگاهیابی در ذهن مخاطب خود است. این جایگاهیابی همان نام برندی است که برای مثال هنگام فکر کردن به بهترین محصولات ورزشی یا نوشابه انرژیزا از ذهنتان میگذرد. طراحان برند تلاش میکنند درباره مجموعهای از ویژگیهای مرتبط تحقیق کنند، آنها را در کل سازمان توسعه دهند و بهگونهای این ویژگیها را به کار بگیرند تا پیوند عمیقی میان کسبوکار و مشتریان خود ایجاد کنند. این پیوند عمیق هویت برند سازمان را شکل میدهد و در قالبهایی مانند رنگ، لوگو و نماد نمایان میشود. درواقع آنچه در برندینگ ساخته میشود، هویت و اصالت برای سازمان است و تنها مختص سفارش لوگو به یک طراح گرافیک نیست. لازم است مجموعه اقدامات شامل استراتژیها، شخصیت برند و هدف آن با هم هماهنگی داشته باشند تا مشتری در هر نقطهای که رنگ یا نمادی شبیه برند سازمان را دید، هویت برند محصول را به یاد آورد.
مارکتینگ چه اهدافی را دنبال میکند؟
هدف اصلی مارکتینگ فروش است و سایر هدفها در راستای افزایش فروش در مارکتینگ برنامهریزی میشوند. این هدفها وابسته به شرایط کسبوکار تعیین خواهند شد و میتوان آنها را براساس بودجه، زمان و میزان گسترش بیزینس تغییر داد. افزایش آگاهی از برند، خلق ارزش، گسترش بازار، افزایش نرخ تبدیل و ترافیک تنها بخشی از هدفهای کوچک مارکتینگ هستند که درنهایت فروش بیشتر را به دنبال دارند. معمولاً این اهداف میانمدت یا بلندمدت هستند و شالوده مارکتینگپلن یا همان برنامه بازاریابی را شکل میدهند. واحد بازاریابی شرکتها برای پیدا کردن این اهداف و تبدیل آنها از طرح کلی به هدفهای smart از ابزارهایی مانند فانل بازاریابی استفاده میکند که از پنج سطح آگاهی، افزایش علاقهمندی، تصمیمسازی، اقدام به خرید و تکرار آن شکل گرفتهاند.
برندینگ چه اهدافی را دنبال میکند؟
معمولاً سازمانها پیش از تدوین استراتژی، تهیه برندبوک و ایجاد رنگها و نمادهای اختصاصی خود، مفاهیمی را تعریف میکنند که هویت برند را میسازند. در این میان برند، برای شکلگیری هویت خود اهدافی مانند تأثیرگذاری بر تصمیم خریداران، ایجاد مأموریت و ارزش، جایگاهیابی در ذهن، افزایش اثربخشی مارکتینگ و ایجاد حس تعلق در میان کارکنان خود را دنبال میکند؛ برای مثال براساس تحقیقات، 82 درصد خریداران محصولی را ترجیح میدهند که مأموریت خاصی را دنبال میکند و 67 درصد به دنبال محصولاتی هستند که آنان را به فرد بهتری تبدیل کند؛ نمونه آن محصولاتی هستند که خود را در برابر جامعه مسئول میدانند و برای مسئولیت اجتماعی سازمان خود تلاش میکنند. مجموعه این هدفها هویت برند را میسازد و سبب میشود جایگاه خاصی در ذهن مشتری شکل بیگرد. همچنین تمایز میان رقبا را به دنبال خواهد داشت. با شناخت اهداف برندینگ درمییابیم محدوده اثرگذاری برندینگ تنها برای حوزه مارکتینگ نیست و بر تمام ابعاد کسبوکار تأثیر میگذارد.برندینگ و مارکتینگ هر کدام اهداف جداگانهای را دنبال میکنند، ولی نمیتوان آنها را از هم تفکیک کرد؛ زیرا هر دو از یکدیگر تأثیر میپذیرند. مارکتینگ اهداف خود را برای پیشبرد کمپینها دنبال میکند و برندینگ بهدنبال ایجاد هویت برای سازمان و جایگاهیابی در ذهن مشتریان است. واحدهای بازاریابی و برندینگ سازمانها نیز تلاش میکنند این اهداف را همراستا و هماهنگ با یکدیگر تعریف کنند تا اثرگذاری مطلوبی داشته باشند.
تفاوت ابزارهای مارکتینگ و برندینگ چیست؟
برندینگ و مارکتینگ برای دستیابی به اهداف خود و کسب بیشترین اثرگذاری، از ابزارهای آفلاین و آنلاین بسیاری استفاده میکنند. معمولاً ابزارهای مارکتینگ رفتارهای کاربران را در بسترهای آنلاین آنالیز میکند. سازمانها نیز با استفاده از تحلیل این دادهها کمپینهای خود را برنامهریزی میکنند. گوگلآنالیتیکس، سرچ کنسول، گوگل ادز و گوگل استودیو تنها بخشی از ابزارهای معروف مارکتنیگ هستند.
ابزارهای برندینگ نیز به سازمانها کمک میکند تا بتوانند داستان برند خود را تعریف کنند، صدای برند را به گوش مخاطبان هدف خود برسانند و هماهنگی محتوایی را در سراسر برندبوک خود پدید آورند. نرمافزارهای رایجی که برای طراحی هویت بصری برندینگ استفاده میشوند و برنامههایی که در تدوین برندبوک و طراحی محتوای بسترهای آنلاین کاربرد دارند، از ابزارهای برندینگ به شمار میآیند؛ بنابراین این ابزارها عمومیتر از ابزارهای مارکتینگ هستند و نیاز چندانی به آموزش ندارند.علاوه بر نرمافزارهایی مثل فتوشاپ، در این زمینه میتوان به وبسایتهای مهمی مثل کنوا (canva)، بافر (Buffer) و دستیار هوش مصنوعی (Brandbuildr.ai) اشاره کرد. نکته مهمتر در برندینگ اشراف کامل به برندبوک و هماهنگی در آن است. همچنین ابزارهای برندینگ اهرمی برای تقویت صدای برند و افزایش تأثیر بر مشتریان خواهند بود که به رشد و اثربخشی کمپینهای مارکتینگ کمک میکنند.
برندینگ و مارکتینگ چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟
برای درک بهتر رابطه برندینگ و مارکتینگ ابرقهرمان داستانهای اساطیری را در نظر بگیرید. این فرد بهدلیل تواناییهای خاصی خود، با نیروهای اهریمنی مبارزه میکند، سرزمینی را از دست شیاطین نجات میدهد و آرامش را به خانوادهها بازمیگرداند. این ابرقهرمان نیروی ماورایی خود را به کار میگیرد، استراتژی خود را آماده میکند و با به خط کردن سربازانشان به دنبال کودکانی میرود که در این نبرد گم شدند. ابرقهرمان داستان، برندینگ است و کودکان گمشده مارکتینگ محسوب میشوند. این ابرقهرمان یا همان برندینگ از ظاهر، قدرت، اهداف و ابزارهای جذابی بهره میبرد و برای خودسازی به برندسازی روی میآورد؛ درنتیجه در خلال برندسازی براساس برنامهریزیهای فصلی و سالانه از نقطه شروع خود قویتر میشود و تقاضاهای بیشتری را برای فروش و کسب سود بیشتر به سمت مارکتینگ حرکت میدهد.
ادعای موفقیت در بازاریابی برای سازمانی است که مارکتینگ پلن و برندبوک آن ارتباطی دوسویه با یکدیگر دارند. اگر سازمانی برای ساختن هویت برند خود تلاش نکند، نمیتواند نتیجه مطلوبی در بازاریابی خود داشته باشد؛ زیرا با استفاده از ابزارهای برندینگ مانند داستانسرایی، ایجاد هویت بصری، شکل دادن رابطه عاطفی عمیق با مشتریان و وفادارسازی آنان میتوان برند را در جامعه مخاطبان برجستهتر کرد. اگر سازمانها تلاش کمتری برای برندسازی داشته باشند، افراد اندکی آنان را میشناسند و این سازمانها موفقیت کمتری در دستیابی به اهداف بازاریابی خود دارند. افزون بر این، برندسازی تصویری از بیزینس را شکل میدهد که به تمایز و تفاوت با سایر رقبا میانجامد. این تصویر بر دو پایه اساسی مفهوم و نشانههای تصویری شکل میگیرد؛ منظور از مفهوم ارزشها و داستان کسبوکار برای مشتری و مقصود از نشانههای تصویری مواردی مثل لوگو و رنگ است.از سوی دیگر اگر سازمانی برای برندبوک خود هزینه زیادی کند، ولی بازاریابی مشخصی نداشته باشد، دستاورد زیادی از هویت برند خود ندارد؛ به عبارت دیگر هر سازمان باید تحقیقات گستردهای برای یافتن جامعه هدف خود صورت دهد و این جامعه هدف را سگمنتیشن کند. همچنین با تعریف پرسونا، استراتژی و هدفهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت خود را بهصورت کمی و کیفی مشخص کند. این سازمان لازم است مجموعه اقدامات خود را به موازات تهیه برندبوک پیش ببرد و با تعامل میان تیم برندینگ و مارکتینگ شرایط متعادلی فراهم کند.
آگاهی از تفاوت میان برندینگ و مارکتینگ چه فایدهای دارد؟
دانستن تفاوت برندینگ و مارکتینگ کمک میکند مارکتینگ پلن و برندسازی بهینه و کارآمدی را برای سازمان خود بسازید. از سوی دیگر سبب میشود استراتژی در برندینگ بهتر عمل کند و واحد بازاریابی سازمانها بودجهبندی معقولی را برای طراحی کمپین تبلیغاتی در نظر بگیرند. در ادامه، مزایای آگاهی سازمانها از این تفاوت بیان شده است.
مشخص شدن محدوده وظایف برندینگ و مارکتینگ
وقتی دو حوزه برندینگ و مارکتینگ را از یکدیگر تفکیک کنید، دو حوزه متمایز از فرایندها، وظایف و اقدامات را خواهید داشت که شناسایی آنها تعیین مرزبندیهای واحد بازاریابی و برندینگ را در سازمانها راحتتر میکند. پاسخ به سؤالات زیر میتواند به پیدا کردن این مرز کمک کند:
- هویت برند شما چیست و برای دستیابی به اهداف این برند چه کمبودهایی دارید؟
- برای ترویج برندینگ در نقطهای که سازمان شما قرار دارد، باید چه اقداماتی صورت دهید؟
با پاسخ به این دو سؤال میتوانید وضعیت فعلی را بسنجید و پیوند میان وظایف برندنیگ و مارکتینگ خود را آشکار کنید. علاوه بر این یافتن مسیر و اقدامات مرتبط با آن دشواری کمتری دارد.
آشکار شدن اولویتهای حوزه برندینگ و مارکتینگ
وقتی برندینگ و مارکتینگ را دو حوزه جداگانه در نظر بگیرید، نقاط تاریکی که ما را مقابل رقبا شکست میدهد، میشناسید و مسئولیتهای هر حوزه را اولویتبندی میکنید؛ مثلاً آیا لازم است تلاش بیشتری برای تبلیغات داشته باشید یا برای بهبود برندینگ سرمایهگذاری کنید. با بررسی گزینههای موجود و اولویتبندی آن صرفهجویی زیادی را در زمان و هزینههای مادی خود خواهید کرد.
یافتن استراتژی مناسب مارکتینگ
ارزیابی شرایط برندینگ و تفاوت قائل شدن با مارکتینگ کمک میکند برای استراتژی بازاریابی محصول برنامهریزی کنید. پس از آن نتیجه میگیرید تا زمانی که هویت برندینگ شما مشکل دارد و باید مسئلهای در آن حل شود اجرای کمپین مارکتینگ چندان آوردهای ندارد. البته هر قدر برند توسعهیافتهتر و رشدیافتهتری داشته باشید، میتوانید از استراتژیهای مارکتینگی فعالانه و مؤثرتری استفاده کنید.
رشد و توسعه برندینگ
ابرقهرمان در نگاه هیچیک از ما فردی لاغراندام و خسته نیست. او همیشه تلاش میکند به نسخهای بهتر تبدیل شود تا بتواند توجه بیشتری را به خود جلب کند. برندینگ ابرقهرمانی است که با تفکیک حوزهاش از مارکتینگ میتواند قابلیتهای خود را نشان دهد. همچنین با استفاده از داستانسرایی، تعیین ارزشها، مأموریتها و بیان آن در قالب رنگها و نمادها توجه مشتریان بسیاری را جلب کند و کسبوکار سود نهایی بیشتری را به دست آورد. برندینگ و مارکتینگ تفاوتهایی با یکدیگر دارند که شناخت این تفاوتها کمک میکند رابطه مؤثری داشته باشند. درواقع برندینگ با مجموعهای از انتظارات در ذهن مخاطبان هدف خود سروکار دارد و مارکتینگ همان راه شناساندن برند به جهان است. برندینگ به چرایی ایجاد کسبوکار فکر میکند و به دنبال چیزی است که باید آن را در ذهن مخاطب جای دهد. از سوی دیگر مارکتینگ ایدههایی را برای پاسخ به چگونگی خلق ارزش در عمل اجرا میکند. فهم دقیق اینکه «چرا»، «چی» و «چگونه» کدام یک به برندینگ و کدام به مارکتینگ مربوط است، به ایجاد رابطهای دوسویه میان برندینگ و مارکتینگ میانجامد.